
نمی دونم شماهم دیدین یا نه.راست میگن که دوره
آخرالزمون شده دیگه رحم وبخشش رنگ وبویی نداره حالا تودوره ما این شعرمعنی نداره
که بنی آدم اعضای یکدیگرنددیگه هرکسی به فکرخودشه هنوزایناکه چیزی نیست من
بدترازایناشودیدم چیزایی که گمون نمیکنم که هیچکدوم ازشما به چشم دیده باشین
وآرزوهم میکنم هیچ وقت به چشم نبینید
خداروشکربه چشم خودم ندیدم اما شنیدم فرزندانی که به
خاطر ارث ومیراث دست روی پدرشون بلندکردن به نظرشمامیشه اسم اینارو گذاشت آدم
البته فکرنمیکنم حیوون هم در مقابل پدرومادرش دست به چنین کاری بزنه
اماحرف امروز من این نیست چون خداییش هرجوری حساب میکنم
نمیتونم تصورکنم کسی به خاطرپول چنین کاری بکنه
امروزمیخوام راجب به چیزایی بگم که با چشم خودم دیدم
ولی ای کاش ندیده بودم میدونم تصورش برای من وشمایی که پدرومادردلسوزی داریم خیلی
سخته اما واقعیته
اصلا نمیدونم گفتن این حرفا درسته یا نه اما این
افکارزندگی شیرین ماروتلخ کرده ومثل بارسنگینی روی دوش ما سنگینی میکنه باخودم گفتم
اگه اینجابنویسم شاید کمی ازسنگینیش کم شه شایدشماباحرفاتون منوآروم کنید
منم اگه
به چشم خودم ندیده بودم میگفتم دروغه یعنی ممکنه شما هم دیده باشین پدرومادری که
واسه فرزندش بد بخواد
من تابه حال دیده
بودم که پدرمادرا دربه در دنبال این هستن که واسه پسرشون کارپیداکنن اما ندیده
بودم پدرومادری که دنبال این باشن که نون پسرشون رو آجرکنن
حتما براتون پیش اومده که برای پدرمادرتون کارت دعوت
عروسی رفته اما شما چون دیگه یه خانواده مستقل هستین به این عروسی دعوت نشدین و
این موقع ست که یه خمی به ابروی مامانتون میاد که ای کاش توهم دعوت بودی اینجوری
بیشترخوش میگذشت امامطمئناندیدین پدرومادری که بگن اگه پسرمودعوت کردین دورماروخط
بکشین
من خودم مادرم اگه طاها یه سرفه کوچیک کنه تودلم
آشوب میشه که نکنه سرمابخوره نکنه طوریش بشه اما تصورش هم سخته که باشند پدرومادری
که آرزو داشته باشن واسه پسرشون اتفاق بد بیفته زبونم لال تصادف کنه وبمیره تا
قندتودلشون آب بشه یا اگه بفهمن مشکل داره وزندگی بهش سخت میگذره تو دلشون عروسی
بگیرن
من هنوزنمیدونم داشتن نوه چه طعمی داره امادیدم
مادربزرگی که آرزوی مرگ نوه ش رو بکنه
من خودم دیدم پدروماری که برای فرزندشون یه مشکل
قضایی پیش اومده حالا چک برگشتی یا هرمسئله دیگه ای بالاخره آدم جایزالخطاست اون
وقته که پدرومادرامثل اسفندروی آتیش میشن تا یه جوری بی سروصداقضیه حل بشه
تا خدای نکرده حرفش به گوش کسی نرسه وآبروی فرزندشون نره امایه جای
دیگه هم مادری هست که خودش ازفرزندش شاکی میشه بهش تهمت میزنه تا آبروشو ببره
پرونده ای که حتی کارکنان دادگستری رو هم انگشت به دهن میکنه
اگه بخوام بگم خیلی چیزامن دیدم که حتی شما ازشنیدنش
هراس میکنید
دلم برای این فرزند میسوزه براش دعا کنید وقتی
پدرومادرنداری درنبودشون اشک میریزی وبراشون خیرات میکنی تا دلت یه کم آروم شه اما
پدرومادراینجوری داشتن هزاربرابر سخت ترازدرد یتیمیه
کسایی که منو میشناسن احتمالا این فرزندی هم که
اینقدربهش جفاشده رو میشناسن من که فکرنمیکنم سزاواراین همه بی مهری باشه ولی اون
فقط صبر میکنه وصبر ..............
گاهی وقتا باخودش میگه شاید من اصلا فرزنداینا نیستم
اما منم میگم زبونتو گازبگیرولی بهش حق میدم که این فکرازذهنش بگذره ومدام درگوشش
میخونم که خداجای حق نشسته دنیا دارمکافاته عزیزم
غصه نخوردانی جان خدابزرگه به جاش من وطاها نفسمون
واسه تو میره
تو این روزای عزیزخیلی برامون دعاکنید خیلی